«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«آنچه ما را گول میزند این نکته است که ما به حجم عمل نگاه میکنیم. می بینیم چند هزار نفر را تأمین کردهایم، برای چندین نفر فرش گرفتهایم، خانه گرفتهایم، چندین هزار نفر را تربیت کردهایم. حجمِ عمل ما را گول میزند و مغرور میکند. خصوص آنجا که حجم عملِ خود را با حجم عملِ دیگران مقایسه میکنیم و زیادیِ آن در چشمهایمان جلوه میکند. اینگونه است که به غرور و سپس به رکود میرسیم و از پای میافتیم.
ادامه مطلب
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«کسی میتواند با علی (ع) کار کند و به کارش مشغول هم باشد و دل بدهد که به شهادت رسیده و بهشت و جهنم را میبیند و در جلوی چشم دارد. میبیند هر کلمهی او، هر حرکت او، یا به آتش و یا به بهشت راه دارد. این وجود نمیتواند بیتفاوت باشد، که بیتفاوتی راه سومی را باز نمیکند.
ادامه مطلب
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
به گمانم رسمش این است آن که محبوبی دارد، حواسش از وقتی و جایی و کاری که در آن است پرت است، چون هوش و حواسش جمع شده است جای دیگری، حوالی محبوبش. گویی دل به کار نمیدهد، چون دلی ندارد که به کار بدهد. یک دل که بیشتر ندارد و آن هم پیش محبوب گیر است و گرفتار. دلش مانده در آن دقایقی که در حضور محبوب بوده، در میان آن کلماتی که گفته و شنیده. حالا هم لحظهشماری میکند و پرمیکشد برای لحظاتی که باز در حضور او باشد.فکرش را بکن در حضور محبوب باشی و حاضر نباشی، حواست همه جا باشد غیر از آنجا که باید. یعنی در نمازم خم ابروی همه، غیر از تو .
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«. تو کارهایی را که انجام میدهی تحلیل کن تا دیگر دنبال این نگردی که آیا عمل از علم برمیخیزد یا از ایمان؟ که عمل از علم و ایمان و تمرین تو برمیخیزد. ولی در هر حال با تمامی علم و ایمان و تمرین، این انسان، آزاد است و میتواند عصیان کند و میتواند چشم بپوشد.
ادامه مطلب
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«. آن عملی به پوچی و یأس و یا بنبست و خستگی میرسید که بدون جریان فکری و ظرفیت روحی و طرح کلی دنبال میشد، که این عملزدگی میبایست به وازدگی و یا عکسالعملهایی از قبیل علمزدگی و عرفانزدگی و فلسفهزدگی میرسید، که در تجربه دیدهایم چه بسیار بچههایی که مبتلا میشدند و بهجای آنکه با عمل نیرو بگیرند و با عبادتها پر شوند و سرشار شوند، خالی میشدند و پوک میشدند و یا به غرور دست میدادند، که عبادت آنها عبودیت نبود و عملشان از عاملهای عالی و محاسبهی اهمیتها برخوردار نبود و این طبیعی است که به جایی نرسند و یا به غرور و کبر راه بیابند، که عبادت شیطان به همینجا میرسید.
ادامه مطلب
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«و این ولیّ آگاه و مهربان و این ولیّ معصوم در شکل کار و در نوع مدیریت و رهبری مانند رسول (ص) است، که امامت ادامهی رسالت است. درحالیکه فقاهت، زمینهساز امامت است و نه ادامهی آن، که امامت قطع نشده و برچیده نشده، که امام هست، درحالیکه دیگر رسالتی و رسولی نیست.
و کسی میتواند این طرز کار و این مدیریت را بفهمد که به هدف ولی، راه ولی و شرایط ولی، آگاه باشد، که هدف او ایجاد زمینه برای انتخاب انسان و حرکت و قرب اوست. راه او حدود شرع است، نه ظلم و نه جور، که با پای باطل بهسوی حق راهی نیست و شرایط آنها با عدم تحمل تودهی مردم مشخصتر میشود. آنها هر چند که همراه مهرههایی بودند که بتوانند حکومت را در دست بگیرند و با یک کودتا، معاویه و یزید و حکّام دیگر را برکنار کنند، ولی در زمینهای نبودند که مردم ولایت آنها را تحمل کنند و حتی پس از یزید و شهادت حسین (ع)، به علیبنالحسین (ع) روی نیاوردند، که سراغ مصعب و مختار و مروانیه رفتند.
ادامه مطلب
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«این دو عامل کتاب و میزان، توضیح بیشتری میخواهند.
کتاب، همین تورات و انجیل و قرآن نیست؛ چون در سورهی حدید آمده که: «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُم الکِتابَ وَ المیزان(1)» و این پیداست که تمامی انبیا صاحب کتابهایی مثل تورات و انجیل و زبور و قرآن نبودهاند.
ادامه مطلب
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«اعتدالِ عمل با جهتِ عمل مشخص میشود. هدفها عمل را توضیح میدهند. اینجاست که امام (ع) پس از مطرح کردن خصلت اعتدال و نشان دادن منفذ از بنبستها و تذکر راه نهایی حرکتها، به جهت عمل و هدف عمل اشاره میکنند. «مَن اَبدی صَفحَتُه لِلحَقِّ هَلَکَ»؛ کسی که رودرروی حق بایستد، هلاک میشود.
ادامه مطلب
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
میپرسد «أرَضِیتُم بِالحَیاة الدُّنیا مِنَ الأخِرة(1)»، تازه از چه کسانی، از «الَّذینَ ءامَنُوا». یعنی حتی کسانی که به ایمان رسیدهاند، ممکن است به حیات دنیا راضی شوند و هنگامی که باید در سبیل خدا روان شوند، به زمین بچسبند. میخوانم و میپرسم: «یعنی اینقدر تعطیل و داغونی؟»
چهقدر شبیه «کُلُّ یَومٍ عاشورا، کُلُّ أرضٍ کربلاء» است. هی باید آن را از خودت بپرسی و هی باید این را به خودت یادآوری کنی که فراموش نکنی، که راضی نشوی به آنچه که در آخرت نیست «اِلّا قلیل». من اما میپرسم و میترسم و باز میپرسم و بیشتر میترسم.
خدایا، دل و زبان ما را بگردان به نه گفتن!
_________________________________________________________________________
1. سورهی «توبه»، آیهی 38
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«عملهای برابر و کارهای یکسان، از ارزشی برابر و یکسان برخوردار نیستند. آنچه به عمل ارزش میدهد، جهت عمل، عاملها و انگیزهها، بینش و دید به آثار و روابط عمل و شکل عمل و کیفیت آن میباشد.
ادامه مطلب«بسم
الله الرّحمن الرّحیم»
در اسفند 1397، به پیشنهاد نگارندهی وبلاگ «ن والقلم و ما یسطرون» پویش «مؤثرترین وبلاگها» در محیط بلاگ بیان آغاز شد. در فروردین 1398 مقرر شد نتایج این پویش با همکاری چند نفر از بلاگرها جمعآوری و منتشر شود. من بهدلیل محدودیت زمانی برای این کار اعلام آمادگی نکردم، اما بههرحال فرصتی دست داد و توانستم خلاصهای از نتایج پویش را آماده کنم. ذکر این نکته ضروری است که نتایج این پویش پیشتر توسط نگارندهی وبلاگ «حرفهام» احتمالاً بهصورتی دقیقتر و بهتر در مطلب «نتایج پویش مؤثرترین وبلاگ ها» منتشر شده است. بااینحال، این موضوع را به جناب «ن. .ا» منتقل کردم و با هماهنگی ایشان قرار شد، نتایج را در این وبلاگ هم منتشر کنم. در تصویر زیر نتایج مربوط به تعداد آرای هجده وبلاگ نخست این پویش که تعداد 3 رأی یا بیشتر را کسب کردهاند ارائه شده است.
در ادامه نیز فهرستی از کلیهی وبلاگهایی که مشارکتکنندگان در این پویش از آنها نام بردهاند ارائه شده است. برای آگاهی از جزئیات انتخاب هر یک از شرکتکنندگان در این پویش نیز میتوانید، فایل نتایج را دریافت کنید. شایان ذکر است که موفق به پیدا کردن نشانی چند وبلاگ نامبرده در فهرست نشدم و برخی از وبلاگهای نامبرده نیز حذف شدهاند یا نشانی آنها تغییر کرده است.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
همیشه سعی میکرد منطقی فکر کند و منطقی تصمیم بگیرد. خیلی به خودش فشار میآورد که احساسات را در محاسبات منطقی و تصمیماتش دخیل نکند تا به یک نتیجهی مطلوب برسد. اما نتیجههای منطقیاش اغلب بهشکلی غیرمنطقی با آنچه اتفاق میافتاد جور درنمیآمد. بعد انگار درونش چیزی سخت ضربه میخورد. چیزی که توضیح منطقی برایش نداشت. به نظرش میرسید در منطقش چیزی کم است، چیزی که نمیدانست چیست.
_________________________________________________________________________
پینوشت: ممکن است واژهها خیلی منطقی بهکار نرفته باشند.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
آنبار که به لطف خداوند به زیارت عتبات رفتم، گاهی برای آن که بتوانم آداب زیارت را بهتر و بیشتر رعایت کنم، سعی میکردم از مفاتیح دانشجویی یا کتب ادعیه و زیارات دیگر که در اختیار داشتیم استفاده کنم. حتماً آن دعاها و اذکار و زیارات همه خیر است و خوب است و پر از نور، اما به گمانم هر کدام مرتبهای دارند که برای بهرهمندی از برکات آنها باید به آن رسید و در غیر این صورت، مطلوب حاصل نمیشود. برای من شاید هنوز زود و زیاد بود. شاید خواندن همان دو رکعت نماز معمولی یا نشستن و به حال خود نگریستن، فایدهی بیشتری داشت، اگر با شکستگی همراه بود، با درک خالی بودن دستها.
در مورد علم، حتی همین علوم تجربی، دانستههایی که در درون تحلیل و پرورده نمیشوند و به فهم نمیرسند، گاه نهتنها مفید نیستند، بلکه با ایجاد تصور فهم میتوانند هم در فرآیند بهکارگیری علم خسارت و آسیب ایجاد کنند و هم برای انسانیت فرد مضر باشند. آیا در مورد دعا و زیارت هم چنین آسیبهایی وجود دارد؟ بهگمانم بعید نیست. معیار تشخیص وجود تناسب بین میزان رشد فرد با مستحباتی همچون ادعیه چیست؟ آیا «حال» انسان یا نکاتی همچون اثربخشی در ابعاد گوناگون زندگی میتواند معیار کافی باشد؟ لطفاً راهنمایی کنید.
_________________________________________________________________________
پینوشت
اول) کاروان که سیّد مهربان و گرمی بود همان اول گفته بود که سعی کنید در زیارت خود را به تکلّف نیندازید. حتی همینجا هم بعضی از دوستان اینچنین توصیه کرده بودند، اما .
دوم) روز معلم بر همهی دوستان بزرگواری که در عرصهی تعلیم فعالیت دارند یا داشتهاند، مبارک!
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
* سال اول
- گفتم پنجرهها رو از این توری آلومینیومی آکاردئونیا بزنیم، ولی پرسیدم، میگن متری . تومن! خیلی میشه. حالا فعلاً چند متر توری پارچهای میگیریم میچسبونیم تا سال دیگه.
.
ادامه مطلب«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
وقتی میپرسد «أرَضِیتُم بِالحَیاة الدُّنیا مِنَ الأخِرة(1)»، منظور از «حیات دنیا» فقط همان جنبههای مادی (که موضوع شهوات هستند) و پیروی از هوای نفس است، یا اصلاً مسأله بینشی است که به دنیا راضی است، حتی اگر این رضایت و محبت به رعایت فطری اخلاق باشد؟ یعنی این نگاه کوتاه است و برای انسان کم است و او شایسته است که بیش از اینها قد بکشد. شاید هم همان رعایت فطری اخلاق، تعمیق بینش و افزایش رشد را به همراه داشته باشد و اجازهی راضی شدن به «حیات دنیا» را ندهد.
میشود نظرتان را بدانم؟ البته سعی میکنم، خودم هم بیشتر در این مورد مطالعه کنم.
این را چند روز پیش شنیدم: رضایت به حیات دنیا
_________________________________________________________________________
1. سورهی «توبه»، آیهی 38
پینوشت: خجالتآور است اما امسال برای اولین بار است که مشغول خواندن دعای «ابوحمزه ثمالی» هستم: «و أنّ الرّاحل اِلیک قریبُ المسافه».
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
وقتی میپرسد «أرَضِیتُم بِالحَیاة الدُّنیا مِنَ الأخِرة(1)»، منظور از «حیات دنیا» فقط همان جنبههای مادی (که موضوع شهوات هستند) و پیروی از هوای نفس است، یا اصلاً مسأله بینشی است که به دنیا راضی است، حتی اگر این رضایت و محبت به رعایت فطری اخلاق باشد؟ یعنی این نگاه کوتاه است و برای انسان کم است و او شایسته است که بیش از اینها قد بکشد. شاید هم همان رعایت فطری اخلاق، تعمیق بینش و افزایش رشد را به همراه داشته باشد و اجازهی راضی شدن به «حیات دنیا» را ندهد.
میشود نظرتان را بدانم؟ البته سعی میکنم، خودم هم بیشتر در این مورد مطالعه کنم.
این را چند روز پیش شنیدم: رضایت به حیات دنیا
_________________________________________________________________________
1. سورهی «توبه»، آیهی 38
پینوشت:
اول) خجالتآور است اما امسال برای اولین بار است که مشغول خواندن دعای «ابوحمزه ثمالی» هستم: «و أنّ الرّاحل اِلیک قریبُ المسافه».
دوم) نوشتهی مرتبط
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
سعی و خطا (trial and error) همچنان مبنای بسیاری از روشهای محاسبات عددی در ریاضیات است. وقتی پای حل معادلات چندمتغیره یا دستگاههای چندمعادله و چندمجهول بزرگ که حل تحلیلی آنها دشوار یا بسیار زمانبر است در میان باشد، روشهای عددی اغلب گزینههای کارآمد و بهصرفهای هستند، بهویژه با کمک گرفتن از کامپیوترها.
ادامه مطلب
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
بعد از آنکه پرسید: «. أَرَضِیتُمْ بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا مِنَ الْآخِرَةِ .(1)»، اینبار میگوید: «مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَ هُمْ فِیهَا لَا یُبْخَسُونَ(2)». مطمئن نیستم که نسبت خواستن یا اراده کردن (یُرِیدُ) در این آیه با راضی شدن (أَرَضِیتُمْ) دقیقاً چیست، اگرچه مشخص است که همسو هستند. در آن اولی مؤمنینی که به حیات دنیا راضی شدهاند از رفتن به جهاد سر باز میزنند و در این دومی گویی انگیزشی و حرکتی هست در کسانی که حیات دنیا را میخواهند. اولی قعود و ماندن است و دومی قیام و رفتن. شاید هم فقط نوع خطاب بنا بر موقعیت متفاوت مخاطبان متفاوت است، اولی معطوف به گروهی خاص و با اشاره به رویدادهایی مشخص است و دومی بیانی عام دارد.
ادامه مطلب«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
وقتی میپرسد «أرَضِیتُم بِالحَیاة الدُّنیا مِنَ الأخِرة(1)»، منظور از «حیات دنیا» فقط همان جنبههای مادی (که موضوع شهوات هستند) و پیروی از هوای نفس است، یا اصلاً مسأله بینشی است که به دنیا راضی است، حتی اگر این رضایت و محبت به رعایت فطری اخلاق باشد؟ یعنی این نگاه کوتاه است و برای انسان کم است و او شایسته است که بیش از اینها قد بکشد. شاید هم همان رعایت فطری اخلاق، تعمیق بینش و افزایش رشد را به همراه داشته باشد و اجازهی راضی شدن به «حیات دنیا» را ندهد.
میشود نظرتان را بدانم؟ البته سعی میکنم، خودم هم بیشتر در این مورد مطالعه کنم.
این را چند روز پیش شنیدم: رضایت به حیات دنیا
_________________________________________________________________________
1. سورهی «توبه»، آیهی 38
پینوشت:
اول) خجالتآور است اما امسال برای اولین بار است که مشغول خواندن دعای «ابوحمزه ثمالی» هستم: «و أنّ الرّاحل اِلیک قریبُ المسافه».
دوم) نوشتهی مرتبط
سوم) فایل صوتی برگرفته از «کانال رسمی استاد صفایی حائری» در تلگرام است.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
_____________________________________________________
* صدای استاد علی صفایی حائری
(برگرفته از «کانال رسمی استاد علی صفایی حائری» در تلگرام)
@einsad
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
در کتاب «صراط»، استاد صفایی حائری خاطرهای را تعریف میکنند که در آن کسی از ایشان میپرسد که برای رسیدن به کمال از چه راهی باید رفت، ریاضت، تمرکز و خلوت، عبادت و ذکر و نماز و مستحبات، خدمت به خلق و محبت و ایثار، جهاد و شهادت؟ ایشان پاسخ خود را اینچنین روایت میکنند:
«گفتم: هیچکدام، نه عبادت، نه ریاضت، نه خدمت و نه شهادت و .
ادامه مطلب«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
آنقدر که من تجربه کردهام، ظاهراً در کتابخانههای عمومی قانون خاصی دربارهی سپاسگزاری یا ارائهی خدمات به اهداکنندگان کتاب وجود ندارد. البته با این موضوع مشکل شخصی ندارم، اما بهنظر میرسد که نهاد کتابخانههای عمومی کشور، بتواند با تشویق مردم به اهدای کتاب در جهت هدف یا وظیفهی خود که افزایش سرانهی مطالعه و گسترش فرهنگ کتابخوانی در جامعه است گامی بردارد.
پیشنهاد ساده است. با توجه به افزایش قابلتوجه قیمت کاغذ و کتاب و هزینهی نهچندان بالای عضویت در کتابخانههای عمومی، هر فرد بتواند با اهدای یک (یا چند) کتاب، عضو کتابخانه شود. به این ترتیب هم محتوای کتابخانهها (هم از نظر تعداد عناوین و هم از نظر تعداد کتابها) غنیتر میشود و هم احتمالاً افراد بیشتری به عضویت کتابخانهها درمیآیند و از خدمات آنها استفاده میکنند.
آیا در حال حاضر چنین قاعده و قانونی وجود دارد؟ مشاهدات من وجود آن را تأیید نمیکند. من از طریق بعضی راههای ارتباطی اعلامشدهی مسئولین نهاد کتابخانههای عمومی کشور، این پیشنهاد را مطرح کردم. شما هم اگر مفید میدانید، لطفاً مطرح کنید.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
مطمئن نیستم، اما گمان میکنم، مدتی پیش در یکی از وبلاگهای بیان، معرفی از کتاب «کوچولوی اضافی» را خواندم یا شاید هم در نوشتهای فقط اشارهای به آن شده بود. از زمانی که کتاب را در «کتابراه» گرفتم، فرصتی پیش نیامده بود که سراغ آن بروم، بهویژه که کتاب ناخوانده زیاد داشتم و دربارهی کتابهای غیرتخصصی هم اغلب خواندن نسخهی الکترونیک انتخاب اولم نیست.
ادامه مطلب«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
همیشه وقتی مراسم تشییع پیکر شهدا را میدیدم، در دل میگفتم ای کاش من هم در مراسم شرکت کرده بودم. اما همیشه یا بیخبر میماندم یا کوتاهی همتم سبب میشد که بهانهای برای شرکت نکردن در مراسم فراهم شود. اینقدر این ماجرا ادامه پیدا کرد تا سال گذشته که آن شهید آمد و اینجا هم شرحی از آن را بازگو کردم.
ادامه مطلب
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«اکنون تو پس از آن توبه که خودت داشتی و طلب این توبه از او، با او حرفهایی را در میان میگذاری که: خدایا! من هر گاه با خودم گفتم که آماده شدم و برای نماز بهپا ایستادم و به نجوای تو رسیدم، هر گاه که این را با خودم گفتم و هر گاه که این آمادگی را پیشبینی کردم، برعکس تو مرا با چُرت و خواب همراه کردی و شور نجوا را از من گرفتی.
ادامه مطلب
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
خوب، راستش این است که در مورد بازگشت کتابهایی که امانت میدهم چندان صبور نیستم. نه اینکه خواندن کتابهایم را به کسی پیشنهاد نکنم یا آنها را امانت ندهم، اما مثلاً چند هفته که از قرض دادن کتاب میگذرد، هی چشمم به جای خالی آن کتاب در کتابخانه میافتد و با خودم میگویم: «ای بابا! داداش بردار بیار دیگه کتابو. چیکار میکنی؟» بدیهی است که کسی که کتاب را امانت میگیرد، خوب است که آن را در زمان معقولی بخواند و برگرداند. اگر به این رفتار عادت ندارد، تلاش برای اصلاح رفتار و عادت کردن به منضبط بودن دربارهی بازگرداندن امانات میتواند موجب رشد او شود. اگر من بتوانم در این جهت به رشد او کمک کنم، در واقع میتوانم به رشد خودم هم کمک کنم، اما مشروط بر این که نیت من و بینش من حقیقتاً اینگونه باشد، نه آنکه ویژگی مثل بیصبری یا . حمل بر رشدخواهی برای دیگران کنم. حالا سؤال این است که آیا با یادآوری مکرر این نیاز به اصلاح نیت، میتوان آن را اصلاح کرد یا راه درمانی دیگری وجود دارد؟
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«. اینها دین را عامل انحطاط و عقبماندگی میشمارند و قضا و قدر را سر منشأ این همه سستی و زبونی، و انتظار را مذهب احتراز و تقیّه را توجیه ترسها و راه شرعی فرار. در حالی که دین حتی در بدویترین و منحرفترین شکلهایش، حتی در شکل توتمیسم و بتپرستی عامل انحطاط و عقبماندگی تمدنها نیست که این عقبافتادگی ریشه در همت ملتها و درک از نیازها و احتیاجها و درک از تنهاییها دارد.
ادامه مطلب«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
چند روز پیش که مطلب خوب دوست گرامی، «آقای گوارا» را خواندم، یاد جملات استاد صفایی حائری در سخنرانی فایل پیوست افتادم. ان شاء الله مفید باشد!
_________________________________________________________________________
پینوشت: فایل صوتی برگرفته از برگرفته از «کانال رسمی استاد علی صفایی حائری» است.
@einsad
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
روایت اول
تلویزیون روشن است. شبکهی . پیامهای بازرگانی پخش میکند. ناگهان، تبلیغ چادر مشکی! کمی برایم غریب است، شاید از آن جهت که تبلیغ چادر مشکی تا کنون چندان سابقه نداشته است، یا حداقل من به یاد ندارم. اما نام این چادر مشکی که تبلیغ میشود، قدری غریبتر است: «چادر جلوه». چادر جلوه؟! بهنظرم انتخاب خوبی نیست. در هر حال، از این هم میگذرم، چون نمیدانم دقیقاً با چه فکر و نیتی این نام را برای محصول خود انتخاب کردهاند. اما شکل و سبک تبلیغ، شبیه همان تبلیغات سرویس آشپزی .، کفش پیادهروی . مدل .، لوسیون موی سر . و . که در نهایت هم باید عدد فلان را به شمارهی بهمان ارسال کنید تا این محصول ایرانی را با . تخفیف درب منزل دریافت کنید. خانمی که چادر «جلوه» بر سر دارد و در حال معرفی و تبلیغ محصول است، رنگش به سفیدی میزند. ظاهراً آنقدر جلوهاش زیاد بوده است که مسئولین امر ناچار شدهاند، از رنگ و جلوهی تصویر بکاهند، باشد که این دنیای غدار فریفتگار چندان در نظر بینندگان جلوه نکند.
روایت دوم
باز هم تلویزیون روشن است. خبرنگار شبکهی خبر بهصورت مستقیم از تظاهرات روز دانشآموز گزارش میدهد. سخت مشغول بیان جملات حماسی است. یکدفعه میگوید: «لم یلد و لم یولد. نزاده و زاده نشده است کسی که بتواند ایران و ایرانی را به زانو درآورد». در واقع منظورش این است: «مادر نزاییده کسی رو که بخواد برا ما شاخبازی دربیاره»، اما ظاهراً کلی بهخودش فشار آورده است تا توانسته است به آن رنگ دینی و ملی و ادبی بدهد (البته از نگاه خودش).
روایت سوم
نمیدانم تلویزیون روشن است یا خاموش. کتابی را از کتابخانه برمیدارم و پشت جلدش را نگاه میکنم. ده سطر (یا نیمسطر) توضیح آمده است دربارهی کتاب و نویسندهاش. چشمم به سطر اول میافتد و برایم سؤال پیش میآید که بهتر نبود به جای علامت "" از «» استفاده میکردند؟ بهنظر من بهتر بود، اما تخصصی در این زمینه ندارم. بلافاصله چشمم به «بی تردید» میخورد و فکر میکنم که شاید درستتر بود که با نیمفاصله نوشته میشد. در سطر دوم چشمم به یک فاصلهی اضافه بین «و» و «از» میافتد. در سطر پنجم بهنظرم میآید که جمله میتواند بعد از «است» با یک نقطه به پایان برسد. کاما (ویرگول) برای چیست؟ همانجا، پس از کاما، واژهی «موشکفانه» را میبینم که احتمالاً همان «موشکافانه» است. قدری با آن بازی میکنم: «موشک فانه؟ آره، خیلی. نخوردی تا بدونی که چی فانه و چی فان نیست.» بعد خود جمله توجهم را جلب میکند: «نگرش موشکفانه، واقعیت و طنز و افسانهپردازی و تخیل شاعرانه همه به یک حد در او هست .» بزرگوار، اینها را با متر اندازه گرفتی یا ترازو؟ واحد اندازهگیریشان متر است یا کیلوگرم یا پاسکال؟ حالا از اینها بگذریم، بین «هست» و نقطه دیگر چرا فاصله گذاشتی؟ جملهی بعد را چرا با «و» شروع کردی. فکر نکنم خیلی ربطی به سبک نویسندگی و چیزهایی از این دست داشته باشد. دو سطر بعد، باز یک فاصلهی کامل جایی آمده است که نباید میآمد: «می کوشد». میرسم به جملهی آخر: «. دنیایی که او میخواهد دنیای روشنایی است، دنیایی که باید در اثر جوششها و خیزشهای انسانی نو از آن پدید آید». شاید جمله اینطور بوده است: «باید در اثر جوششها و خیزشها، انسانی نو از آن پدید آید». شاید هم این را در نظر داشتهاند: «باید در اثر جوششها و خیزشهای انسانی، دنیایی نو پدید آید».
نگاهی به داخل کتاب میاندازم. اصلاً بهنظر نمیرسد که متن آن همانند متن پشت جلد دارای مشکلات متعدد و ابتدایی باشد. بعد فکر میکنم که این ده سطر پشت جلد مثلاً قرار است معرف کتاب باشد. مثل ویترین جذاب یک مغازه که میتواند افراد را جذب کند و به داخل بکشد، باید بتواند خواننده را به باز کردن و خواندن کتاب ترغیب کند. پس چرا اینطور است؟ انگار پس از نوشتن، حتی یک بار هم آن را نخواندهاند. گویی کسی هم که آن را نوشته است، خیلی فرد مناسبی برای این کار نبوده است. ظاهراً انتشارات هم انتشارات معتبری است. پس چرا برای این کار اهمیتی قائل نشده است؟ مگر چهقدر زمان و هزینه نیاز داشت؟ برای ترجمهی این کتاب احتمالاً زمان قابلتوجهی صرف شده است، اما گمان نمیکنم برای تهیه و نگارش یک متن مناسب برای پشت جلد کتاب بیش از چند ساعت زمان لازم باشد (البته توسط یک فرد مناسب و متخصص). چرا با بیتوجهی به جزئیات، کارمان را خراب میکنیم؟
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
وقتی همهجا تیره و تاریک است، بهجای شکوه و نالهی مدام، بکوش که شمعی روشن کنی. هی نگو که نمیشود و نمیگذارند که بدرخشم و جهان روشن کنم. تو شمع باش در تاریکی، که ارزش یک شمع در شب تاریک، بیش از چلچراغ است در روشنایی آفتاب. تغییرات کوچک، اما پیوسته، میتوانند به نتایج بزرگ برسند. کمهای مستمر میرسند و بزرگهای گسسته، بیثمر میمانند. اگر آن شمعها، آن نورهای کوچک، آن کمهای مستمر بههم بپیوندند، یک بهعلاوهی یک، دو نمیشود. زیادش میکنند.
_________________________________________________
پینوشت: بهگمانم محتوای این پراکندهنگاری (و حتی برخی تعابیر) تا حد زیادی برگرفته از آثار استاد صفایی حائری است.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
دو مطلب زیر امروز در ارتباط با عملیات انتقام سردار شهید قاسم سلیمانی در کانال تلگرام دکتر علیرضا بازارگان منتشر شده است.
مطلب اول
زمان انتشار: حدود ساعت هفت صبح
هشت نکته مهم از انتقام سخت وقتی ما خواب بودیم!
1️⃣ یکی از بزرگترین خاکسپاریهای تاریخ بشر سرانجام در شهر کرمان به پایان رسید. در اینترنت که جستجو کنید خواهید دید که بزرگترین تشییع در تاریخ دنیا متعلق به امام خمینی بوده است با حدود ۱۰ میلیون شرکت کننده. با این حساب، سپهبد سلیمانی هم در ردههای بالایی این لیست خواهد بود.
2️⃣ همزمان با خاکسپاری پیکر شهید سلیمانی، چندین موشک توسط ایران مستقیما به یکی از پایگاههای آمریکا در منطقه شلیک شد. حدود ۱۰ موشک به این پایگاه برخورد مستقیم کرده است. خیلیها افسانهبافی کرده بودند که آمریکا آن قدر قوی است که موشکهای ایران را روی هوا خواهد زد! ولی دیدیم که چه شد.
3️⃣ پایگاه مورد هدف بسیار هوشمندانه انتخاب شده بود. وزیر امور خارجه ایران هم بلافاصله پیام داد که قضیه روشن شود: این پایگاه همان پایگاهی بود که حمله تروریستی علیه شهید سلیمانی از آنجا هدایت شده بود پس از نظر قانون بینالملل این اقدام کاملا موجه است.
4️⃣ یک نکته هوشمندانه دیگر این بود که این پایگاه یکی از بزرگترین پایگاههای آمریکا در منطقه بود. یعنی یک پایگاه کوچک یا یک هدف ناچیز نبود. دست گذاشتهایم روی دانه درشت که حساب کار دستشان بیاید. وقتی بزرگترین پایگاه را نمیتوانند محافظت کنند، پایگاههای کوچکتر جای خود دارد.
5️⃣ به نظر میرسد این پایگاه همان جایی است که روز قبلش رییس جمهور آمریکا گفته بود میلیاردها دلار برایش هزینه کردهاند و به همین دلیل آن را ترک نخواهند کرد! گفته بود یا پولش را بدهید یا نمیرویم! خوب حالا دیگر چه چیزی از آن مانده که بخواهند پولش را بگیرند!؟؟؟
6️⃣ یک نکته دیگر (که البته هنوز تایید نشده است) این هست که ایران یک ساعت قبل از شلیک موشکها به عراقیها اطلاع داده بوده است تا بتوانند نیروهای خودشان را از آنجا دور کنند. طبیعتا آمریکاییها هم متوجه شدهاند که خبری هست و توانستهاند تا حد امکان در پناهگاه باشند. به همین ترتیب شاید تلفات آمریکایی کم باشد. البته این اقدام ایران میتواند عمدا صورت گرفته باشد تا تلفات زیاد آمریکایی بهانهای برای حمله از طرف آمریکا نباشد. اگر این طور باشد باید هوش ایرانیها را ستود که هم سیلی محکم زده و صدها میلیون دلار خسارت وارد کردهاند، و هم طوری برنامه ریزی کردهاند که استفاده تبلیغاتی دشمن به حداقل برسد.
7️⃣ شاید یکی از ظریفترین نکات حمله این باشد که موشکها فقط از یک مکان پرتاب نشدهاند! دلیلش چیست؟ دلیلش میتواند این باشد که آمریکا برای جواب نتواند بگوید که موشکها مثلا از فلان نقطه پرتاب شده پس ما همان نقطه را میزنیم! نه. مجبور است چندین نقطه را بزند و خودش میداند که این کار یعنی بالا گرفتن ماجرا و دادن تلفات سنگین. همین میتواند یک عامل بازدارنده و حساب شده باشد. توئیت رییس جمهور آمریکا هم ظاهرا این نظریه را تایید میکند.
8️⃣ نکات بالا نشان دهنده دقت و ظرافت فوق العاده ایران در انتخاب مصداق #انتقام_سخت است. این اقدام آن قدر حساب شده بوده که ترامپ سخنرانی امشب خودش را لغو کرد و به زمانی بعد موکول کرد. یعنی طوری گیر کردهاند که نمیدانند دقیقا باید چه بکنند! با توجه به اینکه رهبر ایران امروز سخرانی خواهد داشت، همه نگاهها به ایشان است.
◀️ در آخر، برای همه هموطنهای عزیزم هر کجای دنیا که هستند دعای خیر میکنم و از خدا میخواهم که خودش ما را یاری کند. وعده خدا صادق است. کافی است مثل سردار شهید، نیت خود را خالص کنیم.
دکتر علیرضا بازارگان
بامداد ۱۸ دی ماه ۱۳۹۸
مطلب دوم
زمان انتشار: حدود ساعت هفت و نیم شب (پیش از سخنرانی ترامپ)
رئیس جمهور آمریکا تا دقایقی دیگر به صورت زنده در برابر دوربین های دنیا مصاحبه خواهد کرد.
ولی خیالتان راحت. پیشاپیش به شما می گویم که چه خواهد گفت! مثل کسی که کتک خورده است ولی نمی خواهد آبرویش برود خواهد گفت که دیشب آمریکا صدمه جدی ندیده است و خبر خاصی نیست. خواهد گفت که آمریکا بزرگوارانه از جنگ اجتناب خواهد کرد! فحش خواهد داد ولی حمله نخواهد کرد. و عملا با این حرف از همه حرف های قبلی اش عقب نشینی می کند. انگار نه انگار چند روز پیش گفته بود 52 نقطه در ایران را هدف میگیرد و اراجیف دیگر. به عبارت دیگر، ترامپ شکست را خواهد پذیرفت ولی به گونه ای که آبرویش در آمریکا تا حدود زیادی حفظ شود.
در عین حال، آماده این باشید که در روزهای آینده ماشین تبلیغاتی ضد ایرانی (مانند ایران اینترنشنال، من و تو، صدای آمریکا و غیره) موضع ترامپ را تکرار کنند. یعنی دائم بگویند که ایران کار خاصی نکرده. دائم بگویند که انتقام سخت انجام نگرفته است. هشیار باشید. پیشاپیش دارید مطلع می شوید که خط دشمن داخلی و خارجی چه خواهد بود. مسائل متفرقه مانند سقوط هواپیمای اوکراینی را مطرح خواهند کرد تا حواس ها از این ماجرا پرت شود. و یا عکس هایی از پایگاه نشان خواهند داد که اکثر ساختمان هایش سالم است.
ولی یک حقیقت تغییر نخواهد کرد: ایران مستقیما به نیروهای آمرکایی حمله کرده است. بدون پرده. بدون عذرخواهی. کجای دنیا دیده اید که یک ابرقدرت این گونه از چنین کاری عقب نشینی کند!؟ حواستان پرت نشود. آنچه دیشب رخ داد بی سابقه بود. مهم ترین چیز این بود که آبروی آمریکا رفت. تعداد کشته ها اصلا مهم نیست.
____________________________________________________________
منبع: کانال تلگرام دکتر علیرضا بازارگان
پینوشت: طبعاً بازنشر مطالب فوق بهمعنای تأیید تمام جزئیات آنها نیست.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
راستش این است که گمان میکنم ضربهای که این پدافند و خطای انسانی و بیش از همه، عملکرد مسئولین مربوطه در پاسخگویی، وارد کرد، امریکا با شهادت سردار سلیمانی وارد نکرد. برای آن 176 نفر و برای اعتماد و صبوری و پایمردی میلیونها آدم .
خطای انسانی، جان ارزشمند عزیزانی را گرفت. اما خطای دیگر، سختتر و کاریتر نشست. خنجری از پشت بود گویا. جبههای را خلع سلاح کرد.
حتی نفس کشیدن سخت است.
خدایا ببخش .
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
بیا معامله کنیم. من خودم را بدهم، همهی خودم را، طوری که از من هیچ نماند، و در عوض بیشتر و بیشتر تو را داشته باشم. تو را که داشته باشم، هیچ هم که از من نماند، و اصلاً نباید هم که بماند، آنوقت هستم. بیتو، با همهی خودم، نیستم که نیستم. ای کاش .
_________________________________________________
پینوشت: تصنیف «بهسوی تو» چهقدر زیباست. کاش میشد اینچنین بود: «کی رود رخ ماهت از نظرم، بهغیر نامت کی نام دگر ببرم . به دست تو دادم دل پریشانم، دگر چه خواهی . یک دم از خیال من نمیروی ای غزال من . تا هستم من، اسیر کوی توام، به آرزوی توام .»
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
سلام و عرض ادب خدمت همهی دوستان عزیز و بزرگوار. عذرخواهم که مدتی کمتر توانستم خدمت دوستان برسم، اگرچه سعی کردم از اکثر مطالب دوستان استفاده کنم و از این بابت از همه بسیار سپاسگزارم.
اعیاد گذشته از جمله میلاد فرخندهی حضرت فاطمه زهرا (س) و ولادت حضرت امام جواد (ع) مبارک! میلاد مسعود حضرت علی (ع)، مولا امیرالمؤمنین را هم خدمت همهی دوستان تبریک عرض میکنم. امیدوارم به برکت اعیاد گذشته و پیشرو همه روبهرشد باشیم و مشکلات ختم به خیر شود.
از خواهران گرامی پوزش میطلبم که نتوانستم برای تبریک روز مادر و روز زن بهموقع، عرض ادب کنم و البته برای همه با تأخیر آرزوی تندرستی و سربلندی و عاقبتبهخیری دارم. روز پدر را هم به همهی دوستان بزرگواری که به مقام پدری رسیدهاند، تبریک عرض میکنم و برایشان آرزوی توفیق روزافزون در این مسئولیت را دارم.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
یکی از ویژگیهای هندسی فراکتالها، خودهمانندی (self similarity) است. به بیان ساده، یعنی هر چه یک فراکتال را به قسمتهای کوچک تقسیم کنی، یا هر چه شکل را بزرگ (بزرگنمایی) کنی، باز میبینی که آن اجزا یا قسمتهای کوچک، درست شبیه شکل کلی هستند.
ادامه مطلب
درباره این سایت