«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
خوب، راستش این است که در مورد بازگشت کتابهایی که امانت میدهم چندان صبور نیستم. نه اینکه خواندن کتابهایم را به کسی پیشنهاد نکنم یا آنها را امانت ندهم، اما مثلاً چند هفته که از قرض دادن کتاب میگذرد، هی چشمم به جای خالی آن کتاب در کتابخانه میافتد و با خودم میگویم: «ای بابا! داداش بردار بیار دیگه کتابو. چیکار میکنی؟» بدیهی است که کسی که کتاب را امانت میگیرد، خوب است که آن را در زمان معقولی بخواند و برگرداند. اگر به این رفتار عادت ندارد، تلاش برای اصلاح رفتار و عادت کردن به منضبط بودن دربارهی بازگرداندن امانات میتواند موجب رشد او شود. اگر من بتوانم در این جهت به رشد او کمک کنم، در واقع میتوانم به رشد خودم هم کمک کنم، اما مشروط بر این که نیت من و بینش من حقیقتاً اینگونه باشد، نه آنکه ویژگی مثل بیصبری یا . حمل بر رشدخواهی برای دیگران کنم. حالا سؤال این است که آیا با یادآوری مکرر این نیاز به اصلاح نیت، میتوان آن را اصلاح کرد یا راه درمانی دیگری وجود دارد؟
درباره این سایت